Friday, 30 November 2018

گفت‌وگو با عمو و عمه دختر ۹ ساله‌ای که از پای سفره عقد به بهزیستی برده شد

 سه ماه از آن روز می‌گذرد. روزی که رقیه دختر بچه ۹ ساله افغانستانی را از پای سفره عقد با مردی که اختلاف سنی زیادی با او داشت به بهزیستی بردند. این ازدواج حاشیه‌های زیادی به همراه داشت و پای دادستان و بهزیستی را به ماجرا کشاند. دستگاه قضائی نیز گفت از ازدواج این دختربچه جلوگیری کرد.

به گزارش خبرگزاری هرانا به نقل از شهروند، حالا سه ماه از آن روز می‌گذرد. رقیه پیش مادرش زندگی می‌کند و به گفته عمویش دلش می‌خواهد پیش شوهرش برگردد. عمویی که می‌گوید رقیه ١٢‌ سال سن دارد.

عمو و عمه رقیه حالا در گفت‌وگو با خبرنگار جزئیات جدیدی از این ازدواج فاش کردند و از حال این روزهای برادرزاده‌شان گفتند.


میلاد شریفی دراین‌باره گفت: «رقیه ١٢‌سال سن داشت. او از سه‌سالگی پیش مادرم و ما زندگی می‌کرد. برادرم  در زندان بود  و همان زمان سرپرستی بچه‌ها را به ما سپرد. آن زمان رقیه سه ساله بود، مریم هم ٧ ماهه بود که پیش ما آمدند. ما امضا و اثر انگشت برادرم را هم داریم که سرپرستی را به مادرم سپرده است. خورشید که از خواهرهایش بزرگتر بود، پیش مادرش ماند. آنها به افغانستان برگشتند. مریم و رقیه را هم ما بزرگ کردیم. آنها را دوست‌شان داشتیم و همیشه به آنها محبت می‌کردیم، تا این‌که برای رقیه خواستگار آمد. در فرهنگ ما رسم این است که دختر از یک سنی به بعد برایش خواستگار می‌آید و زود ازدواج می‌کند. داماد ٢۵ ساله بود و از اقوام دورمان محسوب می‌شد. آنها کلی رفتند و آمدند تا این‌که ما وقتی دیدیم داماد مرد خوبی است، رضایت دادیم. حتی خود رقیه هم راضی بود. نمی‌دانم چرا می‌گفتند او ٩ ساله است. در صورتی که ١٢‌سال داشت. فقط یک کارت واکسن دارد که دادستانی آن را از ما گرفت. در آن کارت سن رقیه مشخص است. ما هیچ مدرک دیگری نداریم. کارت مهاجرت هم داشتیم، اما زمانی که به افغانستان رفتیم و آن را تحویل دادیم، دیگر پس نگرفتیم. در این چند ‌سال هم رقیه و مریم در کنار ما زندگی خوبی داشتند. وقتی برای رقیه خواستگار آمد، طبق رسوم ما ٢میلیون تومان به عنوان شیربها گرفتیم که این هم رسم ما است. همه چیز طبق رسوم بود و هیچ کار خلافی هم در کار نبود. رقیه را هم با زور به سر سفره عقد نبردیم. آن مراسم هم فقط مراسم نامزدی بود، تا این‌که آنها بزرگتر شوند و سر خانه و زندگی خودشان بروند، یعنی مراسم عروسی و شروع زندگی مشترک نبود، فقط یک عقد مختصر خوانده شده بود، تا این‌که فردای آن روز رقیه را بردند. معاون دادستان آمد و رقیه را از ما گرفت. بعد از آن بود که فهمیدیم مادر رقیه آمده و دخترش را از بهزیستی تحویل گرفته است. بعد از آن دیگر حتی نتوانستیم با رقیه صحبت کنیم. اجازه ندادند او را ببینیم. فقط می‌دانیم که رقیه خودش هم دلش می‌خواهد سر خانه و زندگی‌اش برود و با شوهرش زندگی کند. این را داماد به ما گفت. ما رقیه را دوست داریم و حتی یک بار هم به او سخت نگرفتیم.»

در ادامه عمه رقیه نیز به خبرنگار «شهروند» گفت: «برادرم الان در زندان است. او از خیلی ‌سال پیش سرپرستی را به مادرم سپرد. بعد از این‌که رقیه را به بهزیستی بردند و تحویل مادرش دادند، داماد سراغ ما آمد و می‌خواست عروسش را ببیند. او چند بار پیش مادر رقیه رفت و او را دید. رقیه هم دوست دارد پیش شوهرش برود و با او زندگی کند. داماد می‌گوید تمام تلاشش را برای برگرداندن همسرش می‌کند. وقتی رقیه را به بهزیستی بردند و از ما جدا کردند، او خیلی ناراحت بود. بیمار و لاغر شده بود، دوست نداشت که از ما جدا شود. این‌جا در مشهد از هرکسی بپرسید، همه ما را می‌شناسند و هیچ بدی از خانواده ما ندیده‌اند. ما حتی یکبار هم رفتار بدی با رقیه و مریم نداشته‌ایم. مریم در حال حاضر با ما زندگی می‌کند. او ١٠‌ سال دارد و از زندگی در کنار ما راضی است. ما هیچ کار غیرقانونی نکردیم. در فرهنگ ما رسم این است که دخترها زود ازدواج می‌کنند. درحال حاضر حال رقیه بد نیست، اما دوست دارد پیش شوهرش برود و آنجا زندگی کند، ولی اجازه نمی‌دهند. آنها حتی اجازه ندادند ما یک بار رقیه را ببینیم و با او صحبت کنیم. این مراسم آن‌قدر پرحاشیه شد که انگار ما این دختر را شکنجه و کار غیرقانونی انجام دادیم، در صورتی که اصلا این‌طور نبوده و ما رقیه را مثل بچه خودمان دوست داریم و در این سال‌ها او را در آسایش و راحتی بزرگ کردیم. از زمانی که این اتفاق افتاد، جلوی در و همسایه بی‌آبرو شدیم، ما که یک عمر آبروداری و با عزت زندگی کردیم، از همان تاریخ به بعد دوستان و بستگان با هر تیتر خبری که در فضای مجازی  جنجال‌ساز می‌شد، در خانه‌مان می‌آمدند و می‌گفتند که دوباره سوژه شدید. نمی‌خواهیم دوباره برای رقیه اتفاقی بیفتد. در آن مدت چشم‌های رقیه پر از غم و لاغر شده بود، اما دوباره الان خوشحال است و می‌خندد.»

لازم به یادآوری است که پیشتر قاضی حیدری معاون دادستان مشهد گفته بود که دادستانی مانع ازدواج دختر ۹ ساله فاقد ولی با یک فرد بزرگسال که اختلاف سنی زیادی داشتند شد و دستورات لازم جهت اعزام دختر به مراکز نگهداری بهزیستی صادر شد. قاضی حیدری همچنین گفته بود که “باید توجه داشت ازدواج کودکان زیر سن قانونی ممنوع بوده و دادستان به لحاظ رعایت حقوق کودکان با قانون شکنان برخورد خواهد کرد”.

ازدواج کودکان یا کودک‌همسری در ایران در سال‌های اخیر روز به افزایش است. فعالان حقوق کودک می‌گویند این پدیده در آینده بر سلامت خانواده‌های ایرانی تاثیر منفی خواهد گذاشت.
آمار بالای ازدواج کودکانی که پیش از رسیدن به بلوغ فکری و ذهنی ازدواج می‌کنند از گستردگی این پدیده در ایران حکایت دارد. سن ازدواج در ایران بر مبنای “بلوغ جنسی” تعیین شده در حالی که به گفته کارشناسان، بلوغ جنسی تنها بخشی از ابعاد بلوغ  کامل انسان است. رشد، آگاهی، آموزش و آزادی در انتخاب، اساسی‌ترین و انسانی‌ترین شروط برای تشکیل خانواده است.

آسیب‌های جسمی و روانی ناشی از کودک همسری ضربات جبران‌ناپذیری را بر روی زندگی دختران به‌ویژه بارداری‌های زیر ۱۸ سال، مرگ‌ومیر مادران، افسردگی، و بعضاً اقدام به خودکشی در کنار آسیب‌هایی مانند طلاق بازماندن از تحصیل و پایداری چرخه فقر فرهنگی و اقتصادی است.

بر اساس آمار منتشرشده بالغ بر ۹۵ هزار مورد طلاق زنان زیر ۱۹ سال در فاصله سال‌های ۹۰ تا ۹۴ ثبت شده که حدود ۵ هزارو ۷۶۰ مورد از این طلاق‌ها مربوط به ازدواج‌هایی است که سن زوجین کمتر از ۱۵ سال است.

No comments:

Post a Comment